سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیا ازدواج آسان است؟

امروزه یکی از مهمترین دغدغه های جوانان مساله ازدواج شده است. و جوان در ابتدای جوانی خویش با خود می گوید که چگونه باید زندگی جدید خود را شروع کنم؟

جوانان با دیدن زندگی های فراتر و برتر از خودشان حقایق و واقعیت ها را فراموش کرده و فکر می کنند که بزرگتر ها در روز اول زندگی تمامی امکانات و وسایل زندگی و همچنین منزل شخصی و ماشین و... داشتند ولی غافل از اینکه آنها درواقع هیچ چیزی نداشتند و زندگی را از صفر شروع کردند و الان به موفقیت رسیدند. بنابراین در سن ازدواج و اوج نیاز های جوانی فکر به دست آوردن این چیزها آنان را بسیار خسته می کند و در آخر سردرگم و ناامید از زندگی می شوند. باید به این گونه افراد که تعدادشان کم هم نیست عرض کرد شما قبل از ازدواج به سادگی به این مرحله نمی رسید و اگر خواستار رسیدن به این امکانات باشید سن تان بالا میرود و شما بعد از سن 30 سالگی شاید به این امکانات برسید و این درحالی است که تا این سن میل به ازدواج و زندگی مشترک کم می شود و پس از سرکوب چندین ساله غرایض بازده ازدواج بالا نخواهد بود. به این عزیزان باید گفت زمانی که برای رسیدن به امکانات و زندگی لوکس را می خواهید بگذرانید را در کنار همسر محترمتان باشید که هم سرد و گرم زندگی را در این ایام بچشید و هم رابطه شما محکم تر شود و مورد آخر که مهمترین است وعده خداوند به جوانانی است که ازدواج میکنند: خداوند در سوره مبارکه نور می فرماید: وَ اَنْکِحُوا آلْاَیامی مِنْکُمْ وَ الصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ اِمائِکُمْ اِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللهُ واسِعٌ عَلیمٌ (آیه 32) مردان و زنان مجرد را به ازدواج هم درآورید؛ اگر فقیر باشند خداوند آنها را از فضلش بی نیاز میگرداند که خداوند توسعه دهنده و داناست.بنابر این ازدواج باعث افزایش روزی می شود و راهی که قرار است طی شود آسان تر طی خواهد شد.

بنابر این جوانان عزیز نباید خود را درگیر چیزهایی کنند که باعث عقب افتادن ازدواج گردد.

نقل است در زمان رسول گرامی اسلام به حدی ازدواج آسان بود که در یکی از روزها کسی نزد رسول الله آمد و گفت که من باید ازدواج کنم(ظاهرا زن و یا دختری بوده است) گفته می شود این قضیه در موقع نماز ظهر بوده است. پیامبر گرامی ما در بین نماز در جمع اعلام می کند که آیا کسی هست که همسر این فرد شود؟ دو نغر اعلام آمادگی می کنند و آن خانم با هردو صحبت میکند و به پیامبر اعلام می دارد که هردو خوب اند و بالا خره یکی را انتخاب می کند. بعد پیامبر عرضه می دارد که آیا پولی داری که مهریه قرار دهیم و آن جوان اعلام می دارد خیر یا رسول الله و پیامبر می فرمایند که آیا قرآن بلدی و عرضه می دارد آری و مهریه آن بانو یاد دادن چند سوره می شود و صیغه عقد آنها جاری می شود.

بنابراین نباید ازدواج را غولی ساخت و از آن فرار کرد بلکه به سادگی هرچه تمام تر می توان ازدواج های موفقی وجود داشته باشد. فقط کافی است که افراد یقین کنند که ایگونه است و به حرف خدا و رسول گرامی اش اعتماد کنند. وعلاوه بر آن تلاش خود را به بهترین نحو انجام دهند و اینجاست که نتیجه کار خود را خواهند گرفت.



نظر خود را در مورد این مطلب با ما در میان بگذارید.

با تشکر



[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 93/12/15 ] [ 4:12 عصر ] [ محمد باقر نامور ] [ نظر ]

کتاب صوتی شب های پیشاور

بسم الله الرحمن ارحیم

نمایش رادیووی کتاب شب های پیشاور را قرار می دهیم امید وارم مفیدواقع بشه

این جلسات که در منزل شخصی به نام «میرزا یعقوب علی» برگزار می‌شد و تا شش ساعت و گاه تا طلوع فجر ادامه می یافت، با حضور چهار خبرنگار و حدود 200 مستمع شیعه و سنی اهمیتی یافته و گزارش آن هر روز صبح در جراید منتشر گردید.
به گزارش شیعه آنلاین، پایگاه اینترنتی شیعه تیوب به تازگی نمایشنامه صوتی (رادیویی) شبهای پیشاور که توسط مؤسسه موعود تولید شده را برای اولین بار در فضای مجازی اینترنت قرار داده است. این نمایشنامه به صورت نه بخش با حجم پایین و آسان برای دانلود با فرمت mp3 آماده شده است.


http://www.shiatube.com/File_Media/1-2.mp3

http://www.shiatube.com/File_Media/3.mp3

http://www.shiatube.com/File_Media/4.mp3

http://www.shiatube.com/File_Media/5.mp3

http://www.shiatube.com/File_Media/6.mp3

http://www.shiatube.com/File_Media/7.mp3

http://www.shiatube.com/File_Media/8.mp3

http://www.shiatube.com/File_Media/9.mp3

http://www.shiatube.com/File_Media/10.mp3

 

منبع:

سایت راسخون

www.rasekhoon.net



[ یادداشت ثابت - شنبه 93/3/11 ] [ 2:41 عصر ] [ محمد باقر نامور ] [ نظر ]

ماجرای جنگ تبوک

پرسش :

آیا داستان کمین کردن ابو عبیدة جراح، عمر و عثمان و ابوبکر، برای رماندن مرکب رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و کشتن آن حضرت از نظر منابع تاریخی معتبر، مورد تأیید است؟


پاسخ :

برای روشن شدن موضوع ابتدا گذری کوتاه به فعالیت های منافقان و یهود در جلوگیری از پیشرفت و نفوذ اسلام داشته و سپس به جریان جنگ تبوک و نقشه قتل حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ توسط آنان می پردازیم. 
آنچه از گزارش منابع به دست می آید این است که: هر چه از برقراری حکومت اسلام در مدینه می گذشت، نقش یهود در تصمیم گیری های منافقان و کارشکنی های آنان بیش از پیش جدی می شد، زیرا می دانستند آئین بی خدعه و نیرنگ اسلام و روش بدون حیله و خالصانه پیشوای دلسوز آن، اگر هم قصد بر اندازی یهود را نداشته باشد، به خودی خود، به میان ملّت فریب خوردة یهود که از حیله های پیشوایان مذهبی خود به ستوه آمده بودند، راه یافته موجب گرایش ملّت یهود به اسلام می شود و لذا پیوسته پیشوایان دینی یهود می کوشیدند به وسیلة یهودیان به ظاهر مسلمان و یا مسلمانان منافق پیشه،فرصت های آرامش خیال را که آسایش زندگی را به دنبال می آورد از میان برداشته، ملت اسلام را به موضوعاتی تازه سرگرم سازند. 
این بارکه مرکز حکومت اسلامی به وسیله رومیان مورد تهدید قرار گرفته است کارگزاران سیاست یهود، فرصت را برای لطمه زدن به اسلام مناسب دیدند. به همین منظور با طرح بهانه های گوناگون برای کاستن از عظمت و اُبهّت سپاه اسلام تصمیم به عدم شرکت در این نبرد گرفتند و نیز در نیمه های شب و به دور از چشم مردمان مدینه در خانه«سُوَیلم» یهودی گرد هم آمده، برای جلوگیری از شرکت مسلمین در جنگ با رومیان نقشه های مؤثری را طرح کردند. ولی دیری نپائید و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ از موضوع مطلع شده و دستور آتش زدن خانه نفاق و فساد را دادند.یهود و نیز منافقان باز از حیله های خود دست برنداشته و ابتدا تصمیم داشتند بعد از خروج لشکر مدینه، در شهر اقداماتی را صورت دهند ولی چون پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از موضوع آنان مطلع شد و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ را در مدینه به جانشینی خود برای مقابله با اقدامات آنان قرار داد در پی طرح نقشه ای دیگر برآمدند و آن نبود مگر قتل حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ . دشمنان هم قسم شده با یهود که عدة آنان را مورخان به اختلاف دوازده، سیزده، چهارده، پانزده، هفده ونیز بیست و چهار نفر ذکرکرده اند، نقشه قتل رسول خدا را کشیدند. و جریان مفصّل این نقشه و اجرای آن را علامة مجلسی در بحارالانوار ذکر کرده است. و خلاصه ماجر از این قرار است که: گروه ترور پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نخبگان ریاست طلب عرب از تبار مهاجران، که برخی فامیل رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ هم بودند، در یکی از گردنه های بین راه تبوک با صورت های پوشیده و در مسیر گذرگاه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ کمین کردند تا به هنگام عبور آن حضرت در تاریکی شب شترشان را بر مانند و حضرت از بالای کوه به دره پرت شوند و به شهادت برسند. لکن خدای تعالی پیامبرش را از توطئه طراحی شده آگاه ساخت. حضرت برای پیگیری حادثه، مهار ناقه را به«عمار» دادند و به حذیفه هم دستور دادند از پشت سر، مراقب شتر بوده، تا مرکب کاملاً در کنترل باشد، به سپاهیان هم دستور دادند پائین عقبه بروند تا منافقان نتوانند در میان آنها پنهان شوند و نقشه خود را عملی سازند، هنگامی که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از آن راه می گذشتند، در تاریکی شب صدای آمدن گروهی را از پشت سر خود شنیدند، آنها را یک به یک به نام صدا زدند و پرده از راز آنها برداشتند، آنها در حالیکه صورت خود را پوشانده بودند دچار سرگردانی شدند. پیامبر با خشم به آنها نهیب زدند و به حذیفه فرمودند تا آنها را دور کند. منافقان چون فهمیدند پیامبر از نقشه آنان آگاه شده است با شتاب خود را در میان سپاه انداختند ولی حذیفه آنها را از نشانه های شتران شناخت و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ آنجا که درباره فضائل صحابه اشاراتی دارند، نسبت به حذیفه فرموده اند:«أعْلَمُهُمْ بشأن المنافقین حذیفةُ» یعنی حذیفه به حال منافقان آگاه است و در اسد الغابه آمده که حذیفه صاحب سرّ رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نسبت به منافقان بوده است. به همین اعتبار بود که او را منافق شناس می گفتند. حذیفه به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ عرض کرد«آنها را به شما معرفی کنم تا آنان را به سزای اعمالشان برسانی» رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ که به خوبی آنان را می شناخت حتی موقع کمین گرفتن و قبل از اینکه عمار و حذیفه به مسئولیت حفاظت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مأمور شوند، اسم آنان را بردند و به حذیفه فرمودند: «دوست ندارم بگویند که محمد اصحاب و یاران خود را کشت.» 
ابن اسحاق درباره این ماجرا از زبان رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ خطاب به حذیفه نقل می کند که فرمود: خداوند مرا به نام آن افراد و نام پدرانشان آگاه ساخته و اگر خداوند بخواهد در روشنائی صبح نام آنان را بر همگان اعلام خواهم کرد. 
هر چند که برخی معتقدند پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، اسامی این منافقان را به حذیفه گفته اند و از او خواسته که نام آنان را فاش نکند ولی روایتی که شیخ صدوق آن را در خصال خویش در همین رابطه آورده، این است که جماعتی از بزرگان در آن روایت از حذیفة بن یمان اسامی منافقان را اینگونه ذکر می کنند: افرادی که در جریان جنگ تبوک تصمیم به رماندن شتر حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را داشتند چهارده نفر بودند که عبارتند از: 
ابوالشرور و ابوالدّواهی و ابوالمعازف، و پدر ابوالمعازف و طلحه و سعد بن ابی وقّاص و أبو عبیدة و ابوالاعور و المغیرة و سالم غلام ابوحذیفه و خالد بن ولید و عمرو بن العاص و ابوموسی الأشعری و عبدالرحمن بن عوف. و اینان کسانی هستند که خداوند درباره آنها می فرمایند:«..... و همُّوا بما لَم ینالوا ......» 
علامه مجلسی پس از نقل این روایت از «الخصال» شیخ صدوق بیان می کند که منظور از: ابوالشرور و ابوالدواهی و ابوالمعازف همان، ابوبکر و عمر و عثمان می باشند و مراد از پدر ابوالمعازف پدر مجازی است و یا اینکه مراد از ابوالمعازف معاویه است و پدرش ابوسفیان. 
زمخشری (متوفی 528 هجری) پس از نقل جریان عقبه ذیل آیه 74 سوره توبه تعداد منافقان را پانزده نفر ذکر کرده است. 
برخی از منابع نیز اسامی چند تنی از مناففقانی که در غزوة تبوک همراه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بوده اند ذکر کرده اند و از جمله منافقانی چون: ودیعة بن ثابت، جلاس بن سویه (هر دو از قبیله بنی عمرو بن عوف) مخشی بن حمیرا شجعی و ثعلبة بن حاطب که احیاناً سخنان کفر آمیز نیز می گفتند. ولی اینکه آیا این ها در جریان عقبه همراه سایر منافقان بودند یا خیر مطلبی ذکر نشده است. 
و نیز گفته شده که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ اسامی این منافقان را به حذیفه گفته است، ولی از او خواسته که نام این منافقان را فاش نکند. از مطالب ذکر شده می توان نتیجه گرفت که اسامی منافقان شرکت کننده در جریان عقبه را کمین منافقان برای قتل حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ در منابع معتبر تاریخی به هیچ عنوان ذکر نشده و حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ خود نیز به بردن اسامی آنان راضی نبوده است و در منابع متأخر از جمله کتاب فروغ ابدیّت و سایر کتب متأخر دیگر همان بیان منابع متقدم آورده شده است و البته برخی از منابع اسامی چند تن از منافقانی که در غزوه تبوک همراه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بوده اند را ذکر کرده اند از جمله اسامی منافقانی چون: ودیعة بن ثابت(از قبیله بنی عمرو بن عوف)، جلاس بن سوید(از بنی عمرو بنی عوف) مخشی بن حمید اشجعی و ثعلبة بنی حاطب که احیاناً سخنان کفر آمیز می گفته ولی اینکه آیا این منافقان نیز در جریان عقبه دست داشتند یا خیر مطالبی ذکر نشده است. 
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 
1. تاریخ پیامبر اسلام، دکتر آیتی. 
2. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج21. 
3. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی.

 . ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1408 هـ. ج 5، ص 7، ابن هشام، السیرة النبویة، بیروت، داراحیاء التراث لعربی، ج 4، ص 160. 
 . بدر الدین، حسین، محمد تصویر جمال خدا، تهران، نشر علم، 1380، ج 2، ص1338. 
 . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاءِ، چاپ دوم، 1403 هـ ، ج 21، ص 229 ـ 222. 
 . ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، همان ج 5، ص 24 و 25. 
 . سپهر، میرزا محمد تقی، ناسخ التواریخ، انتشارات کتابفروشی اسلامی، چاپ دوم، 1363 هـ .ش، ج 3، ص 222. 
 . ابن اثیر جزری، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1417 هـ ، ج1، ص 573. 
 . ابن کثیر، البدایه و النهایه، همان ج5، ص 25. 
 . ابوزهره، محمد، خاتم پیامبران، ترجمه حسین صابری، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول 1373 ش، ج 3، ص 436. 
 . صدوق، الخصال، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1410 هـ ، ج 2، ص 499. 
 . توبه/74. 
 . مجلسی، بحارالانوار، ‌همان، ج 21، ص 222 و 223. 
 . زمحشری، محمود بن عمر، تفسیر الکشاف، بیروت، دارالکتب العربی، ج 2، ص 291. 
 . آیتی، محمد ابراهیم،‌ تاریخ پیامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1364 ش، ص 628. 
 . ابو زهره، محمد، خاتم پیامبران، ترجمه حسین صابری، انتشارات آستان قدس روضی، چاپ اول، 1373هـ .ش، ج 3، 436. 
 . آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1366 هـ .ش، ص 628.


مطالب فوق از سایت پاسخ به سوالات شرعی اندیشه قم گرفته شده است:

آدرس لینک:http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=4232&urlId=884



[ یادداشت ثابت - یکشنبه 93/2/8 ] [ 6:49 عصر ] [ محمد باقر نامور ] [ نظر ]

گل محمدی

گل



[ یادداشت ثابت - یکشنبه 93/2/8 ] [ 12:24 صبح ] [ محمد باقر نامور ] [ نظر ]

شعر زیبای شهریار (تا تو نگاه می کنی)

تا تو نگاه می کنی کارمن آه کردن است

ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

 

شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن است

روز ستاره تا سحر، تیره به آه کردن است

متن خبر که یک قلم ،بی تو سیاه شد جهان

حاشیه رفتنم دگر ، نامه سیاه کردن است

چون تو نه در مقابلی، عکس تو پیش رو نهم

این هم از آب و آینه خواهش ماه کردن است

ای گل نازنین من، تا تو نگاه می کنی

لطف بهار عارفان، در تو نگاه کردن است

لوح خدانمایی و آین? تمام قد

بهتر از این چه تکیه بر، منصب و جاه کردن است؟

ماه عبادت است و من با لب روزه دار از این

قول و غزل نوشتنم، بیم گناه کردن است

لیک چراغ ذوق هم اینهمه کشته داشتن

چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردن است

من همه اشتباه خود جلوه دهم که آدمی

از دم مهد تا لحد، در اشتباه کردن است

غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه

سجده به کاخ کبریا، خواه نخواه کردن است

از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند؟

این هم اگرچه شکو? شحنه به شاه کردن است

عهد تو ‘سایه’ و ‘صبا’ گو بشکن که راه من

رو به حریم کعب? ‘لطف اله’ کردن است

گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی

پرسش حال دوستان گاه به گاه کردن است

بوسه تو به کام من، کوهنورد تشنه را

کوز? آب زندگی توشه راه کردن است

خود برسان به شهریار، ای که در این محیط غم

بی تو نفس کشیدنم، عمر تباه کردن است

 

 

               " زنده یاد شهریار   "



[ یادداشت ثابت - شنبه 93/2/7 ] [ 7:47 عصر ] [ محمد باقر نامور ] [ نظر ]